دیکشنری آنلاین

دیکشنری آنلاین

www.loresoon.blogfa.com
عاشق عشقم ودیوونه دیوونگیم
بجرم عاشقی از زندگی اخراج شدم

 

شب شکن

 

كاش از پنجره خاطره ها مي ديدي

گذر عمر و جهان گذرا مي ديدي

 

چه كنم !سیل سرشكم ره ديدار ببست

كاش اين سیل پر از چون و چرا مي ديدي

کاش در آینه چشم نگه گم نشدی

تا سراپای دلم پر ز وفا می دیدی

تا تو رفتي دل من سايه به دنبال تو شد

كاش اين سايه ی از خويش جدا مي ديدي

 

دل به پاي تو و چشمم به رهت مانده بيا

كاش بيداري شب سوز مرا مي ديدي

گر چه بيداد شب بوم بلا ديدي كاش

شب شكن مرغ سحر خوان هما مي ديدي

كاش در پرده مهتابی پر نقش و خيال

نغمه خوانان شب شور و نوا مي ديدي

عطر ياد تو بر اين كلبه بقا مي بخشد

كاش اين بزم غريبانه ما مي ديدي

عشق كو گوهر نام وطنم بر دل كند

كاش بر خاك درش نام (صفا) مي ديدي

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 26 ارديبهشت 1392برچسب:, توسط فرهاد عاشق |

کفشهای بعضی کاندیداهای ریاست جمهوری

Daily, Political, cartoon, cartoon ۲۹ Comments »

انتخابات 92,ریاست جمهوری,مشایی,هاشمی,رفسنجانی,اصلاحات,entekhab-92     انتخابات ۹۲,ریاست جمهوری,مشایی,کاریکاتور,کارتون,سیاسی,سیاست,هاشمی,رفسنجانی,اصلاحات,entekhab-92

تعدادی از کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری ۹۲

آنقدر ریگ های کفششان زیاد است

که می شود با ریگهای توی کفششان یک ملت را دفن کرد.

ایها الناس چشمتان را باز کنید و کسانی را که ریگ به کفش دارند حمایت نکنید .

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 18 ارديبهشت 1392برچسب:ریاست,جمهوری92,ریگ,کفش,انتخابات, توسط فرهاد عاشق |

ناز و عشوه های انتخاباتی / کاریکاتور

Daily, Political, cartoon ۵۱ Comments »

کاریکاتور,کاندیدا,انتخابات,سیاست,گودرزی,entekhabat-92          کاریکاتور,کاندیدا,انتخابات,سیاست,گودرزی,entekhabat-92,iran-electoin,جریان انحرافی,اصلاح طلبان,اصولگرایان,ناز,عشوه

برخی سایت ها و مطبوعات در آستانه انتخابات ریاست جمهوری دوره یازدهم

 سعی در به میدان آوردن نامزدهای مطبوع خود دارند

واینگونه القا میکنند که حمایتها و اصرار بسیاری از مردم

ما را مجبور میکنه که در انتخابات حضور داشته باشیمhttp://www.talkhandak.com/en

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 18 ارديبهشت 1392برچسب:انتخابات,رییس,جمهوری,عشوه,نازانتخاباتی, توسط فرهاد عاشق |
 

آنان چفیه می بستند تا بسیجی وار بجنگند...
من چادر می پوشم تا زهرایی زندگی کنم

آنان موقع نماز شب با چفیه صورت خود را می پوشاندند تا شناسایی نشوند...
من چادر می پوشم تا از نگاه های حرام پوشیده باشم...

آنان چفیه را سجاده می کردند وبه خدا می رسیدند ...
من با چادرم نماز می خوانم تا به خدا برسم...

آنان سرخی خونشان را به سیاهی چادرم امانت داده اند...
من چادرسیاهم را محکم می پوشم تا امانتدار خوبی برای آنان باشم...
 
نوشته شده در تاريخ جمعه 1 فروردين 0برچسب:, توسط فرهاد عاشق |

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 15 فروردين 1392برچسب:, توسط فرهاد عاشق |

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 15 فروردين 1392برچسب:, توسط فرهاد عاشق |

 - اتاناز راد,امیر بابایی,آرزو خانم,پیمان  ,سمیرا , , ,                                      ,نیما ,نگین مهدوی کیا,ساناز جعفری, ,تینا اورامن,مریم راد,مهدسه ,

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 15 فروردين 1392برچسب:, توسط فرهاد عاشق |

از اول هم حساب تـــو جدا بود

سکوتت شعر نابی بیـــــصدا بود

نجاتم دادی از وســـواس خناس

سراپـای تـو آیات خـــــدا بود
 

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 14 فروردين 1392برچسب:, توسط فرهاد عاشق |

زهرا عصاره عصمت است. زهرا، آیینه پاکی است. زهرا زلال کوثر است. ای همیشه جاری! ای بهار کوتاه! ای ترنم باران وحی! در شکوه مقام تو حیرانم که معنویت رشته‌های چادرت دست نیاز می‌آویزد و معرفت به غبار آستان خانه‌ات بوسه می‌زند. برهوت این دنیای خاکی شایان میزبانی چشمه سار همیشه جاری تو را نداشت. تو که در آیینه زخم‌ها و داغ‌ها و در هجران پدر غریبانه زیستی و در وداع شبانه‌ات با پهلویی شکسته، خانه گلین را به امید آغوش بهشتی پدر ترک گفتی...

وجود مبارك حضرت فاطمه علیهاالسلام تنها یك تفكر یا تصور یك حقیقت حیات بخش نیست. بلكه تجسمی عینی و زنده از بركت خداوند بر انسان است. اگر تا قبل از حضور ایشان در عالم خاكی انسان معناگرا مجبور بود گوشه‌هایی از نعمت یك زن مقدس را در اسطوره‌ها، الهه‌ها و افسانه‌ها جستجو كند یا متوسل به پاكدامنی حضرت مریم(ع) یا خردمندی آسیه و وفاداری سارا بشود، بعد از تجسم خاكی و عینی ایشان برای انسان كمال‌گرا یك الگوی زنده و جاوید پدید آمد و آن شخصیتی والا به نام «فاطمه» دختر رسول اكرم بود.

از این رو است كه فاطمه علیهاالسلام را ناموس و علت هستی می‌دانند. اگر فاطمه علیهااسلام پا به جهان فانی نگذاشته بود و خاك هبوط را به قدوم خود مبارك نمی‌كرد، دیگر برای پیروانش هدفی وجود نداشت تا برای آن به شهادت برسند و جهاد كنند. جهانیان با توسل به اوست كه توكل به احد را می‌آموزند و از نور هدایت ایشان است كه بركت زندگی دنیایی درك می‌شود.

بنابراین بی‌دلیل نیست كه بعد از درگذشت ملكوتی ایشان، بشریت، سرگشته به دنبال مرهمی است تا زخم نبود روح بخش ایشان در عالم فانی التیام یابد. از این روست كه هر چه انسان برای درك حضرت فاطمه علیهاالسلام تلاش می‌كند، بركت آن بر خودش می‌تابد و این اصل وجودی نعمت فاطمه علیهاالسلام در دنیا است.

رسول اكرم صلی الله علیه و آله روایت نموده‌اند كه خدای متعال فرمود:

ای احمد! اگر تو نبودی آسمان و زمین را نمی‌آفریدم و اگر علی نبود تو را نمی‌آفریدم و اگر فاطمه نبود، شما را نمی‌آفریدم.(یعنی شمایان رمز خلقتید)

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 14 فروردين 1392برچسب:, توسط فرهاد عاشق |

http://mouood.org/media/k2/items/cache/dd62f91fd4d2000a7472a43ecb24bd8a_XL.jpg

نوشته شده در تاريخ شنبه 10 فروردين 1392برچسب:, توسط فرهاد عاشق |

صراط مستقیم راه راست نیست؛

بلکه راهی است که از میان افراط و تفریط میگذرد

و آن همان اطاعت محض از تعالیم الهی و طی طریق بندگی است.

آیت الله خوشوقت

////////////////////////////

همواره سعی‌مان این باشد که خاطره شهدا را در ذهنمان زنده نگه داریم و

شهدا را به عنوان یک الگو در نظر داشته باشیم که شهدا راهشان راه انبیاست

و پاسداران واقعی هستند که در این راه شهید شدند.

شهید حسین خرازی

/////////////////////////

شهید کسی است که حقیقت و هدف الهی را درک کرد و برای حقیقت پایداری کرد و جان داد.

شهادت در اسلام نه مرگی است که دشمن به مجاهد تحمیل می‌کند

بلکه انتخابی است که وی با تمام آگاهی و شعور و شناختش به آن دست می‌یازد.

قسمتی از وصیتنامه شهید کریمی

نوشته شده در تاريخ شنبه 10 فروردين 1392برچسب:, توسط فرهاد عاشق |

تو این روزای خوشی که همه می خندن بد نیست یادی هم از

مریضا بکنیم

 

واسه دوستم دعا کنید

 

نمیتونه بخنده

 

مریضه اسهال داره اگه بخنده میرینه

نوشته شده در تاريخ جمعه 2 فروردين 1392برچسب:, توسط فرهاد عاشق |

 v16bzddyraig9049s3ov.jpg

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 27 اسفند 1391برچسب:, توسط فرهاد عاشق |

 گلها همه با اذن تو برخاسته اند

از بهر ظهور تو خود آراسته اند

مردم در لحظه تحویل بی شک

اول فرج تو را از خدا خواشته اند

عیدتان مبارک

/////////////////////////////

یه آسمون گلهای یاس و میخک

یه دریا عشق و اشتیاق و پولک

یه حس پاک یه دل بیقرار و کوچک

میخواد بگه جلو جلو

عید شما مبارک!

////////////////////////////////////

هر چند نمی دانم در لحظه تحویل کجاست

اما می دانم که ساعتها که لحظه تحویل را نشان دهند

یک سال دیگر از غیبتمان در محضرش گذشته است.

نوروز مبارک

//////////////////////////////////////

در فصل شکفتن بهار

قلبتان به تسبیح خالق یکتا منور باد!

نوروز مبارک

//////////////////////////////////////////////////

و بازهم به نگاه محبتت امسال
کنار سفره این فاطمیه مهمانیم

هزار فاطمیه رفته و نیامده ای
نگو که باز بدون تو روضه می خوانیم

بیا که در گذر گردباد این دنیا
در انتظار شروع بهار و بارانیم

////////////////////////////////////////////////

دلتان به نور خدا منور

مشام جانتان به شمیم بهار منور

لطف روزگار برایتان مقرر.

سال نو مبارک

///////////////////////////////////////////////////

سلامم به باران و آیینه و باد

به دلهای خوشرنگ و بی کینه باد

سلامم به نوروز و فصل بهار

به یاران امروز و دیرینه باد

نوروز مبارک

////////////////////////////////////////////

سایه حق

سعادت روح

سلامت تن

سرور جاودانه

سکوت دعا

سرمستی بهار

این هفت سین بهاری تقدیم شما باشد

////////////////////////////////////////////////////


دو قدم مانده به خندیدن برگ،

یک نفس مانده به ذوق گل سرخ،

چشم در چشم بهاری دیگر...

نوروز مبارک!

////////////////////////////////////////////////

خدایا!

چنین مباد که در بهار، طبیعت بی جان، جامه ی نو بپوشاند

و ما مدعیان جان، همچنان در رفتار کهنه خویش بمانیم!

نوروز مبارک!

////////////////////////////////////////////////

بزرگترین رنج ها از آنِ آنانی است که رنج نمی کشند. (دکتر سنگری)
.
.
.
.
.
.
.
.
.
سالی مملو از رنج و زحمت!! برات آرزومندم.

/////////////////////////////////////////////////

آخرین جمعه امسال چرا بی حال است

شیوه عاشقی پر از اشکال است

سال آینده هم از مشرق دل نیست خبر

انتظار همگان تا که بر این منوال است



نوشته شده در تاريخ شنبه 26 اسفند 1391برچسب:, توسط فرهاد عاشق |

 ما ز یاران چشم یاری داشتیم      خود غلط بود آن چه می پنداشتیم

تا درخت دوستی کی بر دهد       حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم

گفت و گو آیین درویشی نبود      ور نه با تو ماجراها داشتیم

شیوه چشمت فریب جنگ داشت      ماندانستیم و صلح انگاشتیم

" حکیم حافظ شیرازی "

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 24 اسفند 1391برچسب:, توسط فرهاد عاشق |

 


روزی غضنفر برای کار و امرار معاش قصد سفر به آلمان میکنه و 

همسرش و نوزده بچه قد و نیم قد رو رها کنه 

خلاصه 

همسرغضنفر گفت :حال ما چه طور از احوال تو با خبر بشیم؟؟؟؟ 

غضنفر گفت: من برای تو نامه مینویسم.... 

همسرش گفت: ولی نه تو نوشتن بلدی و نه من خوندن !!!!!!!!!!!!!!!!! 

غضنفر گفت من برای تو نقاشی میکنم ... تو که بلدی نقاشی های منو بخونی مگه نه ؟؟؟؟؟؟ 

خلاصه 

غضنفر به سفر رفت و بعد از دو ماه این نامه به دست زنش رسید .. 

این شما و این هم نامه ببینید چیزی میفهمید!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟ 

 




شما چیزی فهمیدید !!!!!!!من که نفهمیدم 

این نامه رو فقط همسر غضنفر میفهمه چی نوشته شده 


حال ترجمه از زبان همسرش 

خط اول :حالت چه طوره زن ؟ 

خط دوم :بچه ها چه طورن ؟ 

خط سوم : مادرت چه طوره ؟ 

خط چهارم :شنیدم سر و گوش ت می جنبه!!! 

خط پنجم : فقط برگردم خونه.... 

خط ششم : می کشمت 

خط هفتم :غضنفر از آلمان... 
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 20 اسفند 1391برچسب:, توسط فرهاد عاشق |

 4wqqm4a6v9bcxb5g4d3e.jpg

نوشته شده در تاريخ شنبه 19 اسفند 1391برچسب:, توسط فرهاد عاشق |

کشف

 بزرگترین

 خانه

فساد

تصویر مستهجن


ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ شنبه 19 اسفند 1391برچسب:, توسط فرهاد عاشق |

 

نوشته شده در تاريخ شنبه 19 اسفند 1391برچسب:, توسط فرهاد عاشق |

 امام حسین (ع)

مرا از پیش خود آقا مکن دک *** که کردم نام زیبایت به دل حک

دعا کن تا بقیع را هم بسازیم *** "حسین جانم ضریح نو مبارک "

حرف دل بچه شیعه ها
مرا از پیش خود آقا مکن دک *** که کردم نام زیبایت به دل حک
دعا کن تا بقیع را هم بسازیم *** "حسین جانم ضریح نو مبارک "
@[118029344934998:274:حرف دل بچه شیعه ها]
نوشته شده در تاريخ شنبه 19 اسفند 1391برچسب:, توسط فرهاد عاشق |

 وی وِ حالِ ئی دلِ حسرت نِصیوِم

دِ مینِ شهرِ خوم بی تو غریوِم

****

غصه هم بی مونِسِم غم بی وِ یارِم

رنگِ پاییزی گِرِت بی تو بِهارِم

****

دوسِکَم تَش دِم نیا وا زردَ خَنه

دُشمِنونِم کُشتِنِم وا تیرِ طعنَه

****

دوسِ دیرینِم بیا مُردِم دِ داغِت

نُونِم هیسی کُجا بیام وِ سراغِت

****

رَتی و دِیَ نِمیای رو وِ سِلامَت

دل خوشِم که بِینِمِت روزِ قیامَت

****

سُرمه چَشِم خاکِ زیرِ پاتَ ای دوس

سیکِ قلبِم تا قیامت جاتَ ای دوس

****

سیلِ پُر نازِت دلِ بُرده وِ تاراج

دِ تُرِت دُنیانِ کُل باختِم چی لیلاج

****

ای غمی ژُژ نَزِنی پایار نَمونی

تیرِ غِیوی بَکُشَت دُ نوجِوُونی

نوشته شده در تاريخ شنبه 19 اسفند 1391برچسب:, توسط فرهاد عاشق |

 

مستی از حبه چشمان تو آغاز شده
آن زمانی که تمام چشمت
از شیار گونه
قطره قطره به خم سرخ لبت می ریزند
انتظاری که به سکرآوری ثانیه ها بسته امید

منِ مخمور ،فقط مست به این جامم وبس

تو که همواره خمارم خواهی
بشکن آن خم به شکرخندی و واکن لب را
تا درُ ومی به هم آمیزد واز هول می آن لعل به کامم گیرم

الفتی ساده میان من و مستی وتو ومخموری است
هم تو رندی که خماری مرا میخواهی
هم من آنجا که چنین رندانه
مست یک بوسه زمهمانی لبهای تو بر می خیزم.

نوشته شده در تاريخ جمعه 18 اسفند 1391برچسب:, توسط فرهاد عاشق |

 دراین سراب وصالت چو اشک بارانیم

سحر به بادیه گردیم و شب ،چه گریانیم

به حکم اینکه تو در حسن و ما شبی سیهیم
شبانه مست و سحر تا به شب غزل خوانیم

نه یک نظربه من آری نه یک نظر بکشی
ز تاب زلف سیاهت ببین ، پریشانیم

به بوسه ای که ندادی شب فراق به ما
به باده بوسه رساندیم و باده نوشانیم

گلی به حسن تو در باغ خوبرویان نیست
تو را به ما چه نظر چون که ما مغیلانیم

به هر که ازغم هجران و وقت مستی خود
بگفته ایم ، شود مرهمی ، پشیمانیم

شنیده ام که ز ستار و وقت مستی او
کسی قرار نداند ، غلام جانانیم

نوشته شده در تاريخ جمعه 18 اسفند 1391برچسب:, توسط فرهاد عاشق |

مي دونستي اشک گاهي از لبخند با ارزش تره؟ چون لبخند رو به هر کسي مي توني هديه کني اما اشک رو فقط براي کسي مي ريزي که نمي خواي از دستش بدي..

تاحالا دل تنگ کسي شدي؟ اصلا ميدوني دلتنگي چيه؟ اونم ازبدترين نوعش؟ بزرگترين دلتنگي اينه که بدوني اوني که دوسش داري هيچوقت ماله تو نميشه. اينه که بدوني يه روزي ازکسي که دوسش داري بايد جدا بشي چه بخواي چه نخواي..

زمان ، طولاني مي شود براي كساني كه غصه دارند ، كوتاه مي شود براي كساني كه شاد هستند ، دير مي گذرد براي كساني كه منتظر هستند ، زود مي گذرد براي كساني كه عجله دارند ، اما ابدي مي شود براي كساني كه عاشق هستند

چه زيباست بخاطر تو زيستن و براي تو ماندن و به پاي تو سوختن...
و چه تلخ و غم انگيز است دور از تو بودن براي تو گريستن و به عشق و دنياي تو نرسيدن...
اي کاش ميدانستي بدون تو و به دور از دستهاي مهربانت زندگي چه ناشکيباست...

چون می دانم هیچ گاه نوشته هایم را نمی خوانی!

حرف نمی زنم....
چون می دانم هیچ گاه حرف هایم را نمی فهمی!

نگاهت نمی کنم...
چون تو اصلا نگاهم را نمی بینی!

صدایت نمی زنم...
زیرا اشک های من برای تو بی فایده است!

فقط می خندم...
چون تو در هر صورت می گویی من دیوانه ام...
______

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 17 اسفند 1391برچسب:, توسط فرهاد عاشق |

آنچه را گذشته است فراموش كن و بدانچه نرسیده است رنج و اندوه مبر 

قبل از جواب دادن فكر كن 

هیچكس را تمسخر مكن 

نه به راست و نه به دروغ قسم مخور 

خود برای خود، زن انتخاب كن 

به شرر و دشمنی كسی راضی مشو 

تا حدی كه می‌توانی، از مال خود داد و دهش نما 

كسی را فریب مده تا دردمندنشوی 

از هركس و هرچیز مطمئن مباش 

فرمان خوب ده تا بهره خوب یابی 

بیگناه باش تا بیم نداشته باشی 

سپاس دار باش تا لایق نیكی باشی 

با مردم یگانه باش تا محرم و مشهور شوی 

راستگو باش تا استقامت داشته باشی 

متواضع باش تا دوست بسیار داشته باشی 

دوست بسیار داشته باش تا معروف باشی 

معروف باش تا زندگانی به نیكی گذرانی 

دوستدار دین باش تا پاك و راست گردی 

مطابق وجدان خود رفتار كن كه بهشتی شوی 

سخی و جوانمرد باش تا آسمانی باشی 

روح خود را به خشم و كین آلوده مساز 

هرگز ترشرو و بدخو مباش 

در انجمن نزد مرد نادان منشین كه تو را نادان ندانند 

اگر خواهی از كسی دشنام نشنوی كسی را دشنام مده 

دورو و سخن چین مباش، نزدیك انجمن دروغگو منشین 

چالاك باش تا هوشیار باشی 

سحر خیز باش تا كار خود را به نیكی به انجام رسانی 

اگرچه افسون مار خوب بدانی ولی دست به مار مزن تا تو را نگزد و نمیری 

با هیچكس و هیچ آیینی پیمان شكنی مكن كه به تو آسیب نرسد 

مغرور و خودپسند مباش، زیرا انسان چون مشك پرباد است و اگر باد آن خالی شود چیزی باقی نمی‌ماند

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 17 اسفند 1391برچسب:, توسط فرهاد عاشق |

 
* روزی مردی داخل چاله ای افتاد و بسيار دردش آمد ...

* یک كشيش او را دید و گفت :حتما گناهی انجام داده ای! 

* یک دانشمند عمق چاله و رطوبت خاک آن را اندازه گرفت! 

* یک روزنامه نگار در مورد دردهایش با او مصاحبه کرد! 

* یک یوگيست به او گفت : این چاله و همچنين دردت فقط در ذهن تو هستند در واقعيت وجود ندارند!!! 

* یک پزشک برای او دو قرص آسپرین پایين انداخت! 

* یک پرستار کنار چاله ایستاد و با او گریه کرد! 

* یک روانشناس او را تحریک کرد تا دلایلی را که پدر و مادرش او را آماده 

* افتادن به داخل چاله کرده بودند پيدا کند! 

* یک تقویت کننده فکر او را نصيحت کرد که : خواستن توانستن است! 

* یک فرد خوشبين به او گفت : ممکن بود یکی از پاهات رو بشکنی!!! 

* سپس فرد بیسوادی گذشت و دست او را گرفت و او را از چاله بيرون آورد...!

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 16 اسفند 1391برچسب:, توسط فرهاد عاشق |

 پرنسس

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 16 اسفند 1391برچسب:, توسط فرهاد عاشق |

 ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﻲ ﺩﻻﻣﻮﻥ

ﻛﻪ ﻭﺍﺳﻪ ﺁﺩﻣﺎﻳﻲ ﺗﻨﮓ ﻣﻴﺸﻪ
ﻛﻪ ﺍﺻﻼ ﻧﻤﻴﺪﻭﻧﻦ ﺩﻝ ﭼﻴﻪ!!!
@@@@@@@@

به ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻫﺮ ﮐﺲ ﮐﻪ ﺩﺭﻭﻧﺶ ﺩﺍﺭﻩ
ﻣﯿﺴﻮﺯﻩ ﺍﻣﺎ ﺗﺮﺟﯿﺢ ﻣﯿﺪﻩ ﻟﺒﻬﺎﺵ ﻭ
ﺑﺪﻭزه

@@@@@@@@
ﻣﯽ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻭ ﺷﺎﺩ ﺑﻮﺩﻥ ﺁﻳﻴﻦ
ﻣﻨﺴﺖ
ﻓﺎﺭﻍ ﺑﻮﺩﻥ ﺯ ﮐﻔﺮ ﻭ ﺩﻳﻦ؛ ﺩﯾﻦ
ﻣﻨﺴﺖ
ﮔﻔﺘﻢ ﺑﻪ ﻋﺮﻭﺱ ﺩﻫﺮ ﮐﺎﺑﻴﻦ ﺗﻮ
ﭼﯿﺴﺖ
ﮔﻔﺘــﺎ ﺩﻝ ﺧـﺮﻡ ﺗـﻮ ﮐﺎﺑﻴﻦ ﻣـﻦ
ﺍﺳﺖ
@@@@@@@@
ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺑﺎﻏﭽﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺧﺎﮐﺶ
ﻣﻨﻢ ﮔﻠﺶ ﺗﻮﯾﯽ
ﻭ ﺧﺎﺭﺵ ﻫﺮﭼﯽ ﻧﺎﻣﺮﺩﻩ

@@@@@@@@
ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﻰ ﺍﻭﻥ ﻛﺴﻰ ﻛﻪ ﺣﺘﻰ
ﺗﻮﻯ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯ ﺳﺮﺩ ﺯﻣﺴﺘﻮﻧﻰ
ﺧﻴﺎﻟﺶ ﻣﻰ ﺗﻮﻧﻪ ﺯﻧﺪﮔﻴﻤﻮﻧﻮ ﻣﺜﻞ
ﻇﻬﺮ ﺗﺎﺑﺴﺘﻮﻧﻰ ﻛﻨﻪ
=============

ﻋﺎﻗﻼﻧﻪ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﮐﻦ ﻭ ﯾﮏ ﻋﻤﺮ
ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻦ
ﯾﺎ
ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﮐﻦ ﻭ ﯾﮏ ﻋﻤﺮ
ﻋﺎﻗﻼﻧﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻦ
============
ﭼﻪ ﺍﺯﺩﺣﺎﻣﯽ ﺑﻪ ﭘﺎ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯼ ﺩﺭ
ﻣﻦ ﻫﻤﯿﻦ ﺗﻮ ﯾﮏ ﻧﻔﺮ.....                                            

@@@@

ﺣﺎﻻ ﺩﻳﮕﺮ
ﺑﻪ ﺩﺭ ﻧﻤﻲ ﮔﻮﻳﻢ
ﺗﺎ ﺩﻳﻮﺍﺭ ﺑﺸﻨﻮﺩ
ﺩﻳﻮﺍﺭ ﺭﺍ ﻓﺮﻭ ﻣﻲ ﺭﻳﺰﻡ!
@@@@@
ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺭﻭ ﺍﮔﻪ ﺑﻪ ﺩﻭﺵ ﺑﮑﺸﯽ
ﮐﻤﺮﺕ ﺧﻢ ﻣﯿﺸﻪ
ﻭﻟﯽ ﺍﮔﻪ ﺑﺬﺍﺭﯼ ﺯﯾﺮ ﭘﺎﺕ ﻗﺪﺕ
ﺑﻠﻨﺪ ﻣﯿﺸﻪ...

@@@@@@@@
ﮔﻔﺘﯽ ﺍﻧﺪﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﯿﻨﯽ ﺑﻌﺪ ﺍﯾﻦ
ﺭﻭﯼ ﻣﺮﺍ
ﻣﺎﻩ ﻣﻦ،ﺩﺭ ﭼﺸﻢ ﻋﺎﺷﻖ ﺁﺏ
ﻫﺴﺖ ﻭﺧﻮﺍﺏ ﻧﯿﺴﺖ             
ﺩَﺧﯿﻞ ﻣﯽ ﺑـﻨﺪﻡ...ﻧـﻪ ﺍﯾـﻨﮑﻪ ﮔﺮﻩ
ﺑﮕﺸﺎﯾﯽ..ﻣﯽ ﺑـﻨـﺪﻡ،ﮐﻪ ﺭﻫـﺎﯾﻢ
ﻧﮑﻨﯽ..........
××××××××××

ﺑﺎﺯﺍﺭ ﺳﻨﮓ ﻓﺮﻭﺷﻬﺎ ﮐﺠﺎﺳﺖ؟ﺑﻪ
ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺳﻨﮕﯽ ﮐﻤﯿﺎﺑﻢ!ﺁﯾﺎ ﺳﻨﮓ
ﺻﺒﻮﺭ ﻫﻢ ﻣﯿﻔﺮﻭﺷﻨﺪ؟!
××××××××××××

ﺯﻧﻬﺎ ﻗﺪﺭﺕ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﺩﻧﻴﺎ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﻧﺪ...
ﺍﮔﺮ ﺑﺪﺍﻧﻨﺪ ﻛﻪ ﻣﻲ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﻭ ﺍﮔﺮ
ﺑﺪﺍﻧﻨﺪ ﻛﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺭﻭﺯ ﺗﻐﻴﻴﺮ
ﺍﺳﺖ.............!!!                                                
×××××××××××××××
ﺧﺪﺍﻳـــــــــــﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺎــﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍ. . .
ﻛـــﺎﺭﻱ ﻛـــﻦ ﺍﻭﻧــﺎﻳــﻲ ﻛـﻪ ﺗــﻮ
ﺯﻧﺪﮔﻴﻤـــﻮﻥ ﻧﻴﺴﺘــﻦ,ﺗﻮ
ﺧــﻮﺍﺑﻤــﻮﻧــﻢ ﻧﺒﺎﺷند
***********
ﻟﻌﻨﺖ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺑﻮﺳﻪ ﺍﯾﯽ ﮐﻪ
ﺷﯿﺮﯾﻨﯽ ﺍﺵ ﺗﻠﺦ ﺗﺮﯾﻦ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺍﻡ
ﺷﺪ
ﺩﺭ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻧﺒﻮﺩﺕ!.....
**********
ﺑﺎﻭﺭ ﻧـﻤﯽ ﮐﻨـﻢ
ﺧﺎﻟﻖ ﻧﻈـﻢ ﺩﺍﻧـﻪ ﻫﺎﯼ ﺍﻧـﺎﺭ
ﺯﻧـﺪﮔﯽ ﻣﺮﺍ
ﺑﯽ ﻧﻈـﻢ ﭼﯿـﺪﻩ ﺑﺎﺷـﺪ!.....
*************
ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺍﻭﻧﯽ ﮐﻪ
ﻧﻪ ﺑﺎ ﻣﺎﺳﺖ
ﻧﻪ ﻣﺎﻝ ﻣﺎﺳﺖ
ﺍﻣﺎ ﯾﺎﺩﺵ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺎ ﻣﺎﺳﺖ!.....
=============
ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺗﺼﺎﺣﺐ ﻧﯿﺴﺖ،
ﺗﻮﺍﻓﻘﻪ...
ﻫﻨﺮ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ ﭘﺮﻧﺪﻩ ﺟَﻠﺪﺕ ﺑﺸﻪ،
ﻧﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﭘﺮﻫﺎﺷﻮ ﻗﯿﭽﯽ ﮐﻨﯽ. . .                              

============
ﺑﯿﻬﻮﺩﻩ ﻣﮑﻦ ﻋﻤﺮ ﮔﺮﺍﻥ ﺻﺮﻑ
ﺭﻓﯿﻘﺎﻥ،ﻋﻤﺮ ﺻﺮﻑ ﮐﺴﯽ ﮐﻦ ﮐﻪ
ﺩﻟﺶ ﺟﺎﻥ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﺪ،ﺍﻣﺮﻭﺯ ﮐﺴﯽ
ﻣﺤﺮﻡ ﺍﺳﺮﺍﺭ ﮐﺴﯽ ﻧﯿﺴﺖ،ﻣﺎ
ﺗﺠﺮﺑﻪ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﮐﺴﯽ ﯾﺎﺭ ﮐﺴﯽ
ﻧﯿﺴﺖ
============

ﺁﺭﺯﻭﯼ ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﺯﯾﺮ ﺳﻘﻒ
ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ...ﻣﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﻢ ﺗﻮ
ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﺗﻨﻬﺎ                                                     
===========
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 14 اسفند 1391برچسب:, توسط فرهاد عاشق |

 13852771_bad_haircuts_22.jpg

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 9 اسفند 1391برچسب:, توسط فرهاد عاشق |

 خاطراتــ ــ ـ کودکیـم را ورق می زنـ ـــ ـم
و یک به یک ، عکسها را با نگاهـ ــ ـم می نوشم
عکسهـای دوران کودکیـــ ـــ ـم طعـــــم خوبی دارنـد.

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 9 اسفند 1391برچسب:, توسط فرهاد عاشق |

                        میشک و گروه

ترجمه و بر گردان داستانی کوتاه و مختصر از کلیله ودمنه رابه خدمت تمام کسانی که به زبان مادری خویش افتخارمی کنند تقدیم می دارم. زبان مادری ما زاگرسیان بطور کلی چه زمانی که به نام آریائی شمالی و جنوبی معروف بوده است و چه زمانی که به فارسی میانه وپهلوی و فیلی و فهلویات و چه زمانی که به دیندبیره و دیندفیره وخوزی و..... چه زمانی که خاستگاه ماد و هخامنش و ساسان وحتی اشکان بوده است و چه در این زمان که به کردی و لکی و لری معروف گشته است بازمانده ی همان زبان اساطیری و باستانی گذشته است که این زبانها درمصاف با گذشت روزگاران و دشمنان هیچگاه کمر خم نکرده است و همچنان کم و بیش با مختصر تغیرات که برای هر زبانی اجتناب ناپذیراست باقی مانده است و در این کشاکش در مقابل دشمنان نیرومندی همچون زبانهای آشوری, ایلامی, آرامی, عبری و زبان عربی و ترکی مغول وحتی دیگر لهجه های فارسی مانند دری وسغدی و.... سرخم نکرده است. این نه به خاطر این بوده است که ما زاگرسیان فردوسیها داشته ایم بلکه به همت زنان, مردان, جوانان و بازهم زنان این سرزمین بوده است که به زبان مادری خویش, به اصالت خویش, تاریخ آبا واجدادی خویش و زبان دالکه (مادری) به افتخارمی نگریسته اند و افتخار خواهند کرد .      

 


تقدیم به همه ی عزیزان

میشک و گروه

مین   یه  دشت  گپ  و وسیع    که تا  چَش کار میکِرد  بیابو  بی  ,  تک درختی دِ  گذشته های دیر  دیر  سر و زیر؛ مئنی   و جا  . .بعددِ گذشت  سالیا  ,   جَئنِسه   وا   دُشمنیا   ,  وا باد    وا بارو   وا تش بریق     وا    روزگارو    تک  وتئنیا  مئنی  وِ جا   . چنو ریشه زئی د ِ  مین  خاک  ,  دِ    مین ای دشت  زلال    شاید نوک ریشه ش می رسس   زیر و زیر تا     لو   گلال   .

   گلال   که چی بوئم ,نو گلال ,  بلکه بو طلا ؛   وارد   بارون بهار   وِ هر گوشه وکنار ,  بریق برق آوه زلال  , د  مین سوزلونی می گذشت  چی بازنه می باخت و می رت.

    زیر ای درخت پیر, میشک پیری لونه داشت .

یه   روز وارد   کله ی سحر,   یا   و   قول خومونیا     وارد کله شیر    آ خر , میشک  دِ   حونه زه  وِ در  .

    اول گرد گوشی زه  , خو گوشیایش  زیل کرد هیچ صدای  یا ژیله ی   یا  نیزه ی    یا   فچه ی  نرسس وِ  گوشیایش.  هیچ صدای   نشنفت  .

   گِز  بوری  وِ  مین دشت ,   دی   دِ دیردس   صیادی ,   چند  قدم   اُلاتر    دامی   تئنِیه . عامو گروه گیر کرده ,  هم پئیچِسه هم دسو پاش خو بَنِسه. 

   رت  وا   نزیک   وا   خنجلک   , وا  خوشحالی   و   حِنک   ,  پوزخنی زه   اُ   گت  , عامو  گروه   یه  تونی ؟  گَزه ی  د   دُمش  گرت  و گت ,  وری بی غیرت ؛   میشک لازم ناری !!, یه مِنم   که   مئینم  تو  چنو  خاری . یادته  میشکی   میگرتی   , چئنی آزارش میدی  , چئنی  هم  ضجرش میدی , گاهی  وئلش  می کردی , وِ گوشه ی پیس  می کردی   تا  می حاست فرار بکه     خوش  دِ  شرت  رها بکه     واز می گرتی   و مین گردش ... می بردیش مین بیابو !!!همزمان وا گتن بیابو  سرن  هم بئلن کرد تا که بیابون  نشونش بیه , دی  صیاد داره  مئیا  , گرز گرونی  و دَسش  , گمال  گپی  دِ دُمش , ها یه راس مئیا وا  نزیک .

   میشک وا  خوش  گت  خوه    صیاد داره مئیا   هیسه  داغ  اول تا آخر د مین کول ای گروه  مئیره .   هئی   د   ای  فکر  بی که  و یهو   هوفه   بالئین    شنفت     عقابی   د اوج   دشت   اُما  ری   شاخه   نشس  .   حاست   ورگرده   ری   وِ   لونه   ,    تُمرزکو    بیا بشنو   , تا میشک سرگرم بازی  بیه  , وا  گروه   مشغول  بیه ,   راسوی   خِش  پا   ورچیه  ,  لونه میشکنه دیه    درِ   لونش   بوّ    کرده .  آسمو   مین   سرش   بی  وِ   یه    قرو    دیلا    گروه    دولا   صیاد  وا شتاب  ,  دله نوک  سُر   در لونه   ,   بالا سر هم که عقاب .   وا  خوش  گت   ایسه   وکم   ری  بکم  ,   چی   بکنم     خرّه   کجان   وا  سر  بکم .  فکری  کرِد  اُ   دوواره ,  اوما  و خدمت  گروه  .

   گت سلام  دوس قدیم   اُ  صیاد  وات  دیاره ,  گرز  گرونش   دیاره  , گمالِ  دِ  دُمش   دیاره ,  دونی که داره  مئیا   سی  غرِّ  جونت    مئیا     . هیسه  روزت   سیاه  میکه ,  داغ   خدا  و پیر و  پیغمبر   مین   سرت   پیا   میکه    . سیلکو   عقاب  بالا   سرت    سیلکو   راسو   در   لونم    فقط  یه راه میمونه   مه بَئنیا تونه  موئرم  تو  راسونه     فراری  بئی   مه  سی خُم  مئیرم وِ لونم   تو هم سی خوت  رو  لو  ای گلال   قرباقی   بئیر   کرژئنی   بئیر  ای گییه   سیت  سیر بکو .

   گروه  گت   نه مین   چش     تو جور   ای   بنیان   بکش   کل  دشمنونه بئل  وا مه .

میشک  و  دسپارچه  اُما  بئن  بئن   بئنیا دامه   بُری  ,  گروه  افتا  د  دُئم دله  ,  میشک   جیست  د  لونه  وا  عجله  ,  عقاب پرس رت  د هوا  ,  صیاد   رسس و   صیدگاه  ,    و   مین   مالگه   پیچ  و پتی   ,  و   مین مالگه   چول   پتی ,  آه  سردی   دِ   دل   کشی  ,   دامش   مری    افی    زشی  ,  تموم    تار  پوش   شلپسی .  .

    روزی  هئنی   وارد   سحر    گروه   د   حونه   زَ   و دَر  هی  گشت  د  مین   دشت  ,  گاه   دنبال   مئلیچه ,   گاه   سیسرکیا   گاه   دُم   قوله  ,  گری   نشس   ولو   آو    نه ماهی بی و نه قرباق  هرچی که  موس و مَس کِرد    خدا   وِ دادِش  نرسی.

    قورقر  لغرویاش پیچس    نشس  اُ   وا   خوش فکری   کرد   گسنئی   امونش بری     یه راس   رت و در  حونه میشک! 

    تق تتق تق درقلبو  کرد   نشس  اُ  سینه ش  خو   صاف  کرد    . نیزه ی د  لونه    اُما   وِ   گوش  ,  گت   کیه  ها   و دم   در  ؟ گت   منم   دوسِ   دالکت   عمو  گروه  !. تا  صدا گروه   شنفت   گت   دالکه   اُ   جیست   و  رت .

   میشک   خوش  اُما   و   دَم   در ,   گوشیان  تیز   کرد   وا   دردسر  ,  و   زیر   چشی    سئیلی    و    لو و لوچه   گروه  کرد ,  دی   که   لیرو    دِ   لا   دمش  سرازیر   بیه  ,   فهمس   که   کابرا    گسنه ش  بیه .

   میشک   گت   سلام    خیرت   بیه  ,  یا   اینکه  ره  گم  کردیه   ؟ گت   سلام دوست عزیز بالا بختت  سیچی که   ره  گم  کردمه  . تو که خوت   خو دونی  یه  ,  تئنیا  حونه   امیده (  میشک   و زیر لو  گت  دونم خو هم دونم )  

    دوش تا  حالا   نیمته  , مری   هفت   ساله   نیمته   . چونی  چی  و  سرم   رته ,  جگرم   سیت   بیه   و پته . بیا   دس   بکم   د مئلت  , سرت   و ری   سینه م   بئنیم   تا  دلم   آروم بئیره , غم  و پژاره هفت   ساله  د مین   جونم بمیره.

     میشک گت  اگر تو  راس  موئی   یاد  کردیه ,  دوسین  وا  یاد  آوردیه  ,  غم کل وجودت  گرته ,  سیچی و  جا   یه  که  عَصِر    د  چشیات   بکه  و  در  ,    لیرو  د  دمت  می ریزیه .

   گروه  گت  چی موئی , سیچی  دلِ  دوسن   می شکنی ,  من  و تو عهدی بستیم  ,   قتقراری وا  یک بستیم  ,  یه  شووه  دِ  ویرت  رت  ,  کل حرفیا  دوش  دی ویرت  رت . 

    میشک  گت   خو  گوش    عزیز  ,   دوش  دوش   بی   ایمرو    ایمروز  ,  دوش  روزگار ایجاب می کرد که مه دس  و  دامونه   تو  بام  ,   تو  ناچاراً  مه  ناهلاج مه دس  و دامون  تو  بام .

 وا  اُ   دسیسه تونسم  د مین   اُ  همه دشمه  وا   حیله  گریزسم . ایمرو  و یاد  خوم  می یارم که تو  د تمام عمرت  عهدی  بستی   اشکنائیش  ,   پیمو   بستی    اشکنائیش  , تووه  کردی   اشکنائیش ,  تو  د تمام عمر  دشمن جونی  ایمانی   . ایمرو هم  و دیین   مه  نُمائیه , گسنت  بیه   و موس مس و چلیسی اُمئیه  ؛ شاید  هیچی   گیر نیاردیه . ینه  هم  خو دونم  دوسی  وا  تو   جونم ,  دوسی  وا  عزرائیله   تو هم چی بعضیا  بُن درکلت   قیله.

 

 
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:, توسط فرهاد عاشق |
آن سيه دست،سيه داس،سيه دل که تو راچون گلي با ريشه از زمين دل من کند و ربود نيمي از روح مرا با خود برد نشد اين خاک به هم ريخته هموار هنوز! شاخه اي بودم پيچيده بر آن قامت مهر ناتوان، نازک، ترد...تندبادي برخاست تکيه گاهم افتاد،برگهايم پژمرد..تو گذشتي و شب و روز گذشت آن زمانها به اميدي که تو بر خواهي گشت پاي هر پنجره مات مي نشستم به تماشا، تنها...گاه بر پرده ابر، گاه در روزن ماه دور تا دورترين جاها ميرفت نگاه باز ميگشتم تنها، هيهات!!چشمها دوخته ام بر در و ديوار هنوزدوستت دارم بسيار هنوز.........!
نوشته شده در تاريخ شنبه 28 بهمن 1391برچسب:, توسط فرهاد عاشق |
میخواستم خاطره های دیروز و دیروزهایم را لاک بگیرم نتوانستم. پس در لاک خود فرو رفتم کمرنگ شدنم را جدی بگیرهمین روزهاست که محو شوم! صندوق صدقات نیست دل من که گاهی سکه ای محبت در آن بیاندازی و پیش خدای دلت فخر بفروشی ... که مستحقی را شاد کرده ای ... !!! ﭼﻪ ﻛﺴﯽ ﻣﯿﺪﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﺗﻮ ﺩﺭ ﭘﯿﻠﻪ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺧﻮﺩ، ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ؟؟! ﭼﻪ ﻛﺴﯽ ﻣﯿﺪﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺣﺴﺮﺕ ﯾﻚ ﺭﻭﺯﻧﻪ ﺩﺭ ﻓﺮﺩﺍﯾﯽ ؟؟! ﭘﯿﻠﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺑﮕﺸﺎ، ﺗﻮ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯼ ﭘﺮﻭﺍﻧﻪ ﺷﺪﻥ ، ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ .....
نوشته شده در تاريخ شنبه 28 بهمن 1391برچسب:, توسط فرهاد عاشق |
برای دوست داشتنت محتاج دیدنت نیستم...اگر چه نگاهت آرامم می کند محتاج سخن گفتن با تو نیستم...اگر چه صدایت دلم را می لرزاند محتاج شانه به شانه ات بودن نیستم...اگر چه برای تکیه کردن ،شانه ات محکم ترین و قابل اطمینان ترین است! دوست دارم ،نگاهت کنم ... صدایت را بشنوم...به تو تکیه کنم دوست دارم بدانی ،حتی اگر کنارم نباشی ...باز هم ،نگاهت می کنم ...صدایت را می شنوم ...به تو تکیه می کنم همیشه با منی ،و همیشه با تو هستم،هر کجا که باشی...
نوشته شده در تاريخ شنبه 28 بهمن 1391برچسب:, توسط فرهاد عاشق |

 (جماعت عاشق)

کسی دِل خوش وِ ئی دُنیا نِمی کِرد

(کسی دلخوش به این دنیا نمی کرد)

اگر وا هوزِ عاشق تا نِمی کِرد

(اگر با عاشق جماعت تا نمی کرد)

اگر دیری نِوی عشقی نِمی مَن

(اگر دوری نبود عشقی نمی ماند)

کَسی نِه عاشقی رسوا نِمی کِرد

(کسی را عاشقی رسوا نمی کرد)

اگر شیرین وِ خسرو دل نِمی وَست

(اگر شیرین به خسرو دل نمی بست)

چِنو فرهادِنِ شیدا نِمی کِرد

(فرهاد را آنچنان شیدا نمی کرد)

اگر مجنون مِوِی هُمراز لیلی

(اگر مجنون می شد همراز لیلی )

خوشِه آوارَه هر صحرا نِمی کِرد

(خودش را آواره صحرا نمی کرد)

اگر چوپونی وا نِی عاشقونَش

(اگر چوپانی با نی عاشقانه اش)

تیلَه رَه عِشقِ نِه پیا نِمی کِرد؟

(آیا باریکه راه عشق را پیدا نمی کرد؟)

کسی وِ تار وُ پو دِل دُمِ سختی

(کسی با تار و پود دلش دام سختی را)

سرِ رَه نازنینی وا نِمی کِرد؟

(سر راه نازنینی باز نمی کرد؟)

مِوی ظُلماتی ئی دُنیا سراسر

(سراسر این دنیا ظلماتی می شد )

اگر عاشق تَشی وِ پا نِمی کِرد

(اگر عاشق آتشی بپا نمی کرد)

گِمو میکِم که ئی چترِ کیاو هَم

(بگمانم که این آسمان آبی هم)

دِ داغِ عشق یه گر سا نِمی کِرد

(از داغ عشق یک لحظه بارانش بند نمی آمد)

 

نوشته شده در تاريخ شنبه 28 بهمن 1391برچسب:, توسط فرهاد عاشق |


 اگه شکلات بودی شیرین ترین بودی . اگه عروسک بودی بغلی ترین بودی

اگه شمع بودی روشن ترین بودی و تا زمانی که دوست منی عزیز ترینی ولنتاین مبارک

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

امروز روز سپاس گذاری از خداوند است

زیرا که عشق را آفرید تا یادمان باشد کسی هست برای عاشق بودن

تا با تمام وجود به او بگوییم

عشق من روزت مبارک

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


سلام درسته که نشد برات خرس و قلب بخرم اما این اس ام اس رو برات بفرستادم

تا بدونی همیشه دوست دارم ولنتاین مبارک

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

امیدوارم خرس زیبایی ها همیشه تو غار چشمات خونه کنه ولنتاینت مبارک عزیزم


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


اس م اس غضنفر برای والنتاین

عزیزم , کشتی عشق ما آماده ی پروازه

پیتیکو وو

پیتیکو و و

پیتیکو و و و


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


پارسال این روزا برامون پر بود از عطر شکلات و کادوو عروسک و شمع

اما امسال نمیدونم ولنتاین رو با کی جشن میگیری

.

.

.

هر جا و با هر کسی باشی دوستت دارم ولنتایت مبارک


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


میدونی ولنتاین یعنی چی؟ یعنی اینکه یه عاشق واقعی باید به یه نفر دل ببنده و تا آخر عمر هم
عاشقانه عاشقش باشه
عاشقتم تا همیشه ولنتاین مبارک


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


واسه روز ولنتاین دوتا ستاره تقدیمت می کنم

یه ستاره پر بوسه که دلم بی تو نپوسه

یه ستاره پر امید واسه هر کی تو رو دید

ولنتاین مبارک


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


من یه سری هدیه گرفتم . .. اما نمی دونم این ولنتاین كیه كه هدیه ها رو بدم بهش

 

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 26 بهمن 1391برچسب:, توسط فرهاد عاشق |

  ﮔﺎﻫﯽ" ﺳﮑﻮﺕ " ﻋﻼﻣﺖ ﺭﺿﺎﯾﺖ ﻧﯿﺴﺖ

ﺷـﺎﯾﺪ ﮐﺴﯽ ﺩﺍﺭﺩ

ﺧﻔﻪ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ

ﭘـﺸﺖ ﺳﻨﮕﯿﻨﯽ ﯾـﮏ
 ﺩﺭﺩ 

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 22 بهمن 1391برچسب:, توسط فرهاد عاشق |
می زنم کبریت بر تنهایی ام تا بسوزد ریشۀ بی تابی ام* می روم تا هر چه غم پارو کنم خانه ام را باز هم جارو کنم* می روم تا موی خود شانه کنم خنده را مهمان این خانه کنم* می روم تا پرده هارا واکنم دوست دارم؛ دوست دارم عشق را معنا کنم* شادی ام را رنگ آبی می زنم بوسه بر طعم گلابی می زنم* می دوم خندان به سوی آینه باز می خندم؛ به روی آینه* می زنم یک شاخه گل بر موی خود می نشینم باز بر زانوی خود* می نشانم روی دستم یک کتاب تا بخوانم باز هم یک شعر ناب* آری!آری! این منم این شاد و مست دوست دارم عاشقی را هرچه هست
نوشته شده در تاريخ شنبه 21 بهمن 1391برچسب:, توسط فرهاد عاشق |
درمیان من وتو فاصله هاست گاه می اندیشم می توانی تو به لبخندی این فاصله را برداری تو توانایی بخشش را داری دست های تو توانایی آن را داردکه مرازندگانی بخشد چشمهای تو به من می بخشد شورعشق ومستی و تو چون مصرع شعری زیبا ، سطر برجسته ای از زندگی من هستی...
نوشته شده در تاريخ شنبه 21 بهمن 1391برچسب:, توسط فرهاد عاشق |
بیزارم از آن عشق که عادت شده باشد یا آن که گدایی محبت شده باشد دلگیرم از آن دل که در آن حس تملک تبدیل به غوغای حسادت شده باشد دل در تب و طوفان تنوع طلبی چیست؟ باغی ست که آلوده به آفت شده باشد خودبینی و خودخواهی اگر معنی عشق است، بگذار که آیینه نفرت شده باشد! از وهم خیانت به امانت چه بگویم آنجا که خیانت به خیانت شده باشد! شرمنده عشقیم و دل منجمد ماجا دارد اگر غرق خجالت شده باشد مقصود من از عشق نه این حس مجازی ست ای عشق مبادا که جسارت شده باشد!
نوشته شده در تاريخ شنبه 21 بهمن 1391برچسب:, توسط فرهاد عاشق |

آپلود نامحدود عکس و فایل

آپلود عکس


 

Online User
(function(i,s,o,g,r,a,m){i['GoogleAnalyticsObject']=r;i[r]=i[r]||function(){ (i[r].q=i[r].q||[]).push(arguments)},i[r].l=1*new Date();a=s.createElement(o), m=s.getElementsByTagName(o)[0];a.async=1;a.src=g;m.parentNode.insertBefore(a,m) })(window,document,'script','//www.google-analytics.com/analytics.js','ga'); ga('create', 'UA-52170159-2', 'auto'); ga('send', 'pageview');